انتظار
انتظار
انتظار
منبع: تنهاراه
معانى گوناگون انتظار
من فقط يك جمله در باب انتظار عرض مىكنم؛ اين كه در روايات ما وارد شده است كه افضل اعمال امت، انتظار فرج است، يعنى چه؟ مگر انتظار چيست؟ انتظار ظهور حضرت ولىالله الاعظم (ارواحنافداه)، مگر چه مضمون و چه معنايى در بطن خود دارد كه اين قدر داراى فضيلت است؟ يك معناى انحرافى در باب انتظار بود كه خوشبختانه امروز از آن فهم و برداشت غلط، اثر چندانى نيست. كسانى كه مغرض و يا نادان بودند، اين طور به مردم ياد داده بودند كه انتظار، يعنى اين كه شما از هر عمل مثبت و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحى دست بكشيد و منتظر بمانيد تا صاحب عصر و زمان، خودش بيايد و اوضاع را اصلاح كند و مفاسد را برطرف نمايد!
انقلاب، اين منطق و معناى غلط و برداشت باطل را يا كمرنگ كرد و يا از بين برد؛ پس بحمدالله، اين معنا، امروز در ذهن جامعه ما نيست؛ اما معناى صحيح انتظار، داراى ابعادى است كه توجه به اين ابعاد، براى كسى كه مىداند در فرهنگ اسلام و شيعه، چه قدر به انتظار اهميت داده شده، بسيار جالب است.
يك بُعد، اين است كه انتظار به معناى قانع نشدن به وضع موجود است؛ «انتظار داريم»، يعنى هر چه خير و عمل خوب انجام داديم و به وجود آمده، كم و غير كافى است و منتظريم تا ظرفيت نيكى عالم پر بشو. يك بعد ديگر از ابعاد انتظار، دلگرمى مؤمنين نسبت به آينده است. انتظار مؤمن، يعنى اين كه تفكر الهى - اين انديشه روشنى كه وحى بر مردم عرضه كرده است - يك روز، سراسر زندگى بشر را فرا خواهد گرفت. يك بعد انتظار اين است كه منتظر، با شوق و اميد، حركت بكند؛ انتظار؛ يعنى اميد. انتظار، ابعاد گوناگون ديگرى هم دارد.
ملت ما بايد روح انتظار را در خود زنده كند
ما ملتى منتظر هستيم؛ ملتى كه به اميد پيشرفت و موفقيت، اقدام و تلاش و انقلاب كرد و موفق شد. ما امروز براى انتظار، بايد باب به خصوصى در زندگى خود باز كنيم. حقيقتاً ملت ما بايد روح انتظار را به تمام معنا، در خود زنده كند. ما منتظريم؛ يعنى اين اميد را داريم كه با تلاش و مجاهدت و پىگيرى، اين دنيايى كه به وسيله دشمنان خدا و شياطين، از ظلمات جور و طغيان و ضعيف كشى و نكبت حاكميت ستمگران و قلدران و زورگويان پر شده است، در سايه تلاش و فعاليت بى وقفه ما، يك روز به جهانى تبديل خواهد شد كه در آن، انسانيت و ارزشهاى انسانى محترم است و ستمگر و زورگو و ظالم و قلدر و متجاوز به حقوق انسانها، فرصت و جايى براى اقدام و انجام خواسته و هواى و هوس خود، پيدا نخواهد كرد. اين روشنايى، در ديدگاه ما نسبت به آينده وجود دارد.
ما ملت ايران بايد به اين معناى انتظار، بيش از گذشته تكيه كنيم؛ چون دنياى بشرى، به انتظارى كه ما داريم، محتاج است. اين اميدى كه در دل ملت ايران وجود داشت و در سايه آن توانست اين كارهاى بزرگ را انجام بدهد، ملتهاى ضعيف و مظلوم دنيا، امروز به اين اميد احتياج دارند. آنها هم بايد اين اميد را پيدا كنند. اگر پيدا كردند و نور اميد در دل ملتها تابيد، كارهاى دنيا، اصلاح خواهد شد و مشكل ملتهاى مظلوم، اگر نگوييم به صورت كامل، به صورت متنابهى - ولو در طول چند سال - حل خواهد شد؛ اما اگر اين اميد، در دلها نتابد و همان طورى كه شيطانها خواستند، مردم مأيوس باشند، ملتها مأيوس بمانند، روز به روز، وضع بدتر خواهد شد.1
رابطه بين شيعيان و حضرت مهدى (عج) يك رابطه دائمى و قلبى است
ارتباط قلبى يكايك مردم مؤمن با مقام ولايت عظمى و ولى الله اعظم، يكى از بركاتى است كه از مشخص بودن مهدى موعود - عجلاللهفرجهالشريف در عقيده مردم ما ناشى مىشود. ما علاوه بر اعتقاد به اصل وجود مهدى و اين كه كسى خواهد آمد و دنيا را از عدل و داد پر خواهد كرد، شخص مهدى را هم مىشناسيم و نام و كنيه و پدر و مادر و تاريخ ولادت و كيفيات غيبت و اصحاب نزديك و حتى بعضى از كيفيات هنگام ظهور او را نيز مىدانيم. اگر چه آن شخصيت درخشان و خورشيد تابان را در بيرون و محيط زندگى خود نمىبينيم و او را تطبيق نمىكنيم، اما معرفت به حال او داريم.
رابطه بين شيعيانى كه اين اعتقاد را دارند، با مقام ولايت و مهدى موعود، يك رابطه دائمى است و چه قدر خوب و بلكه لازم است كه يكايك ما، قلباً هم اين رابطه را با توجه و توسل و حرف زدن با آن حضرت، حفظ كنيم. طبق همين زياراتى كه وارد شده و بعضاً مأثور است و به احتمال زياد به خود معصوم عليهالسلام مستند مىباشد، اين رابطه قلبى و معنوى بين آحاد مردم و امام زمان(عج)، يك امر مستحسن، بلكه لازم و داراى آثارى است؛ زيرا اميد و انتظار را به طور دائم در دل انسان زنده نگه مىدارد.
روزگار كنونى، يكى از تاريكترين و تلخترين ادوار زندگى بشر
دنيا در طول تاريخ طولانى بشر، ادوار سياه و تاريكى به خود ديده است؛ اما بدون شك، يكى از تاريكترين ادوار زندگى بشر و تلخترين روزگارهاى عمومى مردم عالم، همين روزگار كنونى است كه در آن هيچ ترديدى نبايد كرد و اين، به خاطر تسلط روزافزون قدرتهاى شيطانى و بزرگ عالم بر زندگى انسانهاست.
اگر شما به وضع دنيا نگاه كنيد، قضيه روشن مىشود. در دنيا، قدرتها، عالم را بين خودشان تقسيم كرده بودند و روز به روز تسلط و تصرف قدرتهاى بزرگ، نسبت به مناطق گوناگون عالم، سختتر و سنگينتر شده است؛ مثلاً امروز دخالت قدرت شيطانى و طاغوتى آمريكا در زندگى ملتها، از هميشه بيشتر است؛ در همه شئون عمده و اساسى ملتها، دخالت مىكنند و اين دخالت، منحصر به مسائل اقتصادى ملتها نيست؛ بلكه در فرهنگ و سياست و اداره امور و تعيين مديران امور كشورها نيز دخالت مىكنند. اگر كسانى در جوامع گوناگون، اوضاع را نفهمند و ندانند، راحت زندگى مىكنند؛ اما صاحبان فكر و افراد هوشمند و روشنفكر و كسانى كه مىفهمند قدرتهاى طاغوتى با زندگى و سرنوشت آنها چه مىكنند، حقيقتاً دنيا براى آنها تيره و تار است و زندانى بيش نيست؛ «ضاقت عليهم الارض بما رحبت».2 حقيقتاً انسانهاى هوشمند، در بسيارى از مناطق دنيا، اين گونه زندگى مىكنند. اگر در دلها، اميد به روزگار روشن باشد، مبارزه ممكن است و اگر اميد بميرد، مبارزه و حركت به سمت صلاح هم خواهد مرد.
آثار عظيم اعتقاد به امام زمان (عج)
در قضيه ولادت آن بزرگوار و اعتقادى كه به اين حقيقت است، اگر انسان در دو ناحيه و در دو جهت جستوجو كند، آثار عظيمى را مشاهده مىكند؛
اول، از جهت معنوى و روحى و تقرب الى الله و جهات تكامل فردى انسان است. كسى كه اعتقاد به اين مسئله دارد، چون با مركز تفضلات الهى و نقطه اصلى و كانون شعاع رحمت حق، يك رابطه روحى برقرار مىكند، توفيق بيشترى براى برخوردارى از وسايل عروج روحى و قرب الهى الله دارد. به همين خاطر است كه اهل معنا و باطن، در توسلات معنوى خود، اين بزرگوار را مورد توجه ونظر دائمى قرار مىدهند و به آن حضرت، توسل مىجويند و توجه مىكنند. نفس پيوند قلبى و تذكر و توجه روحى به آن مظهر رحمت و قدرت و عدل حق تعالى، انسان را عروج و رشد مىدهد و وسيله پيشرفت انسان را - روحاً و معناً - فراهم مىكند.
اين، يك ميدان وسيعى است. هر كسى كه در باطن و قلب و دل و جان خود، بااين بزرگوار مرتبط باشد، بهره خودش را خواهد برد؛ البته توجه به كانون نور، بايد توجه حقيقى باشد. لقلقه زبان در اين زمينه، تأثير چندانى ندارد. اگر انسان، روحاً متوجه و متوسل شد و معرفت كافى براى خود به وجود آورد، بهره خودش را خواهد برد. اين، يك ميدان فردى و تكامل شخصى و معنوى است.
جهت و وجه دوم، عبارت است از ميدان زندگى اجتماعى و عمومى و آن چه مربوط به سرنوشت بشر و ملتهاست. در اين زمينه، اعتقاد به قضيه مهدى و موضوع ظهور و فرج و انتظار، گنجينه عظيمى است كه ملتها مىتوانند از آن بهرههاى فراوانى ببرند. شما كشتىاى را در يك درياى طوفانى فرض كنيد. اگر كسانى كه در اين كشتى هستند، عقيده داشته باشند كه اطراف آنها تا هزار فرسنگ، هيچ ساحلى وجود ندارد و آب و نان و وسايل حركت اندكى داشته باشند، كسانى كه در اين كشتى هستند، چه كار مىكنند؟ آيا هيچ تصور مىشود كه اينها براى آن كه حركت كنند و كشتى را پيش ببرند، تلاشى بكنند؟ نه، چون به نظر خودشان، مرگشان حتمى است. وقتى انسان مرگش حتمى است، ديگر چه حركت و تلاشى بايد بكند؟ اميد و افقى وجود ندارد.
يكى از كارهايى كه مىتوانند انجام دهند، اين است كه در اين مجموعه كوچك، هر كس به كار خودش سرگرم شود. آن كس كه اهل آرام مردن است، بخوابد تا بميرد و آن كه اهل تجاوز به ديگران است، حق ديگران را بگيرد تا آن كه چند ساعتى بيشتر زنده بماند. طور ديگر هم اين است كه كسانى كه در همين كشتى هستند، يقين داشته باشند و بدانند كه در نزديكى آنها ساحلى وجود دارد؛ حالا اگر دور يا نزديك است و چه قدر كار دارند تا به آن جا برسند، معلوم نيست؛ اما قطعاً ساحلى كه در دسترس آنهاست، وجود دارد. اين افراد، چه كار مىكنند؟ اينها تلاش مىكنند كه خود را به آن ساحل برسانند و اگر يك ساعت هم به آنها وقت داده بشود، از آن يك ساعت، براى حركت و تلاش صحيح و جهت دار، استفاده خواهند كرد و فكرشان را روى هم خواهند ريخت و تلاششان را يكى خواهند كرد تا شايد بتوانند خود را به آن ساحل برسانند.
اميد، چنين نقشى دارد؛ همين قدر كه اميدى در دل انسان به وجود آمد، مرگ، بالهاى خود را جمع مىكند و كنار مىرود. اميد، موجب مىشود انسان تلاش و حركت كند؛ پيش ببرد؛ مبارزه كند و زنده بماند. فرض كنيد ملتى در زير سلطه ظالمانه قدرت مسلطى قرار دارد و هيچ اميدى هم ندارد؛ اين ملت، مجبور است تسليم بشود. اگر تسليم نشد، كارهاى كور و بىجهتى انجام مىدهد؛ اما اگر اين ملت و جماعت، اميدى در دلشان باشد و بدانند كه عاقبت خوبى حتماً وجود دارد، اينها چه مىكنند؟
طبيعى است كه مبارزه خواهند كرد و مبارزه را نظم خواهند داد و اگر مانعى در راه مبارزه وجود داشته باشد، او را برطرف خواهند كرد.
بشريت در طول تاريخ و در حيات اجتماعى، مثل همان سرنشينان يك كشتى طوفان زده، هميشه گرفتار مشكلاتى از سوى قدرتمندان و ستمگران و قوىدستان و مسلطين بر امور انسانهاى مظلوم بوده است.
اميد، موجب مىشود كه انسان مبارزه كند و راه را باز نمايد و پيش برود. وقتى به شما مىگويند انتظار بكشيد، يعنى اين وضعيتى كه امروز شما را رنج مىدهد و دلتان را به درد مىآورد، ابدى نيست و تمام خواهد شد.
ببينيد چه قدر انسان حيات و نشاط پيدا مىكند. اين، نقش اعتقاد به امام زمان صلواتاللهعليه است. اين، نقش اعتقاد به مهدى موعود مىباشد. اين عقيده است كه شيعه را تا امروز، از آن همه پيچ و خمهاى عجيب و غريبى كه در سر راهش قرار داده بودند، عبور داده است و امروز بحمدالله عزت و پرچم سربلندى اسلام و قرآن، در دست شما ملت مسلمان و شيعه ايران است. هر جا كه چنين اعتقادى باشد، همين اميد و مبارزه وجود دارد.
من فقط يك جمله در باب انتظار عرض مىكنم؛ اين كه در روايات ما وارد شده است كه افضل اعمال امت، انتظار فرج است، يعنى چه؟ مگر انتظار چيست؟ انتظار ظهور حضرت ولىالله الاعظم (ارواحنافداه)، مگر چه مضمون و چه معنايى در بطن خود دارد كه اين قدر داراى فضيلت است؟ يك معناى انحرافى در باب انتظار بود كه خوشبختانه امروز از آن فهم و برداشت غلط، اثر چندانى نيست. كسانى كه مغرض و يا نادان بودند، اين طور به مردم ياد داده بودند كه انتظار، يعنى اين كه شما از هر عمل مثبت و از هر اقدام و هر مجاهدت و هر اصلاحى دست بكشيد و منتظر بمانيد تا صاحب عصر و زمان، خودش بيايد و اوضاع را اصلاح كند و مفاسد را برطرف نمايد!
انقلاب، اين منطق و معناى غلط و برداشت باطل را يا كمرنگ كرد و يا از بين برد؛ پس بحمدالله، اين معنا، امروز در ذهن جامعه ما نيست؛ اما معناى صحيح انتظار، داراى ابعادى است كه توجه به اين ابعاد، براى كسى كه مىداند در فرهنگ اسلام و شيعه، چه قدر به انتظار اهميت داده شده، بسيار جالب است.
يك بُعد، اين است كه انتظار به معناى قانع نشدن به وضع موجود است؛ «انتظار داريم»، يعنى هر چه خير و عمل خوب انجام داديم و به وجود آمده، كم و غير كافى است و منتظريم تا ظرفيت نيكى عالم پر بشو. يك بعد ديگر از ابعاد انتظار، دلگرمى مؤمنين نسبت به آينده است. انتظار مؤمن، يعنى اين كه تفكر الهى - اين انديشه روشنى كه وحى بر مردم عرضه كرده است - يك روز، سراسر زندگى بشر را فرا خواهد گرفت. يك بعد انتظار اين است كه منتظر، با شوق و اميد، حركت بكند؛ انتظار؛ يعنى اميد. انتظار، ابعاد گوناگون ديگرى هم دارد.
ملت ما بايد روح انتظار را در خود زنده كند
ما ملتى منتظر هستيم؛ ملتى كه به اميد پيشرفت و موفقيت، اقدام و تلاش و انقلاب كرد و موفق شد. ما امروز براى انتظار، بايد باب به خصوصى در زندگى خود باز كنيم. حقيقتاً ملت ما بايد روح انتظار را به تمام معنا، در خود زنده كند. ما منتظريم؛ يعنى اين اميد را داريم كه با تلاش و مجاهدت و پىگيرى، اين دنيايى كه به وسيله دشمنان خدا و شياطين، از ظلمات جور و طغيان و ضعيف كشى و نكبت حاكميت ستمگران و قلدران و زورگويان پر شده است، در سايه تلاش و فعاليت بى وقفه ما، يك روز به جهانى تبديل خواهد شد كه در آن، انسانيت و ارزشهاى انسانى محترم است و ستمگر و زورگو و ظالم و قلدر و متجاوز به حقوق انسانها، فرصت و جايى براى اقدام و انجام خواسته و هواى و هوس خود، پيدا نخواهد كرد. اين روشنايى، در ديدگاه ما نسبت به آينده وجود دارد.
ما ملت ايران بايد به اين معناى انتظار، بيش از گذشته تكيه كنيم؛ چون دنياى بشرى، به انتظارى كه ما داريم، محتاج است. اين اميدى كه در دل ملت ايران وجود داشت و در سايه آن توانست اين كارهاى بزرگ را انجام بدهد، ملتهاى ضعيف و مظلوم دنيا، امروز به اين اميد احتياج دارند. آنها هم بايد اين اميد را پيدا كنند. اگر پيدا كردند و نور اميد در دل ملتها تابيد، كارهاى دنيا، اصلاح خواهد شد و مشكل ملتهاى مظلوم، اگر نگوييم به صورت كامل، به صورت متنابهى - ولو در طول چند سال - حل خواهد شد؛ اما اگر اين اميد، در دلها نتابد و همان طورى كه شيطانها خواستند، مردم مأيوس باشند، ملتها مأيوس بمانند، روز به روز، وضع بدتر خواهد شد.1
رابطه بين شيعيان و حضرت مهدى (عج) يك رابطه دائمى و قلبى است
ارتباط قلبى يكايك مردم مؤمن با مقام ولايت عظمى و ولى الله اعظم، يكى از بركاتى است كه از مشخص بودن مهدى موعود - عجلاللهفرجهالشريف در عقيده مردم ما ناشى مىشود. ما علاوه بر اعتقاد به اصل وجود مهدى و اين كه كسى خواهد آمد و دنيا را از عدل و داد پر خواهد كرد، شخص مهدى را هم مىشناسيم و نام و كنيه و پدر و مادر و تاريخ ولادت و كيفيات غيبت و اصحاب نزديك و حتى بعضى از كيفيات هنگام ظهور او را نيز مىدانيم. اگر چه آن شخصيت درخشان و خورشيد تابان را در بيرون و محيط زندگى خود نمىبينيم و او را تطبيق نمىكنيم، اما معرفت به حال او داريم.
رابطه بين شيعيانى كه اين اعتقاد را دارند، با مقام ولايت و مهدى موعود، يك رابطه دائمى است و چه قدر خوب و بلكه لازم است كه يكايك ما، قلباً هم اين رابطه را با توجه و توسل و حرف زدن با آن حضرت، حفظ كنيم. طبق همين زياراتى كه وارد شده و بعضاً مأثور است و به احتمال زياد به خود معصوم عليهالسلام مستند مىباشد، اين رابطه قلبى و معنوى بين آحاد مردم و امام زمان(عج)، يك امر مستحسن، بلكه لازم و داراى آثارى است؛ زيرا اميد و انتظار را به طور دائم در دل انسان زنده نگه مىدارد.
روزگار كنونى، يكى از تاريكترين و تلخترين ادوار زندگى بشر
دنيا در طول تاريخ طولانى بشر، ادوار سياه و تاريكى به خود ديده است؛ اما بدون شك، يكى از تاريكترين ادوار زندگى بشر و تلخترين روزگارهاى عمومى مردم عالم، همين روزگار كنونى است كه در آن هيچ ترديدى نبايد كرد و اين، به خاطر تسلط روزافزون قدرتهاى شيطانى و بزرگ عالم بر زندگى انسانهاست.
اگر شما به وضع دنيا نگاه كنيد، قضيه روشن مىشود. در دنيا، قدرتها، عالم را بين خودشان تقسيم كرده بودند و روز به روز تسلط و تصرف قدرتهاى بزرگ، نسبت به مناطق گوناگون عالم، سختتر و سنگينتر شده است؛ مثلاً امروز دخالت قدرت شيطانى و طاغوتى آمريكا در زندگى ملتها، از هميشه بيشتر است؛ در همه شئون عمده و اساسى ملتها، دخالت مىكنند و اين دخالت، منحصر به مسائل اقتصادى ملتها نيست؛ بلكه در فرهنگ و سياست و اداره امور و تعيين مديران امور كشورها نيز دخالت مىكنند. اگر كسانى در جوامع گوناگون، اوضاع را نفهمند و ندانند، راحت زندگى مىكنند؛ اما صاحبان فكر و افراد هوشمند و روشنفكر و كسانى كه مىفهمند قدرتهاى طاغوتى با زندگى و سرنوشت آنها چه مىكنند، حقيقتاً دنيا براى آنها تيره و تار است و زندانى بيش نيست؛ «ضاقت عليهم الارض بما رحبت».2 حقيقتاً انسانهاى هوشمند، در بسيارى از مناطق دنيا، اين گونه زندگى مىكنند. اگر در دلها، اميد به روزگار روشن باشد، مبارزه ممكن است و اگر اميد بميرد، مبارزه و حركت به سمت صلاح هم خواهد مرد.
آثار عظيم اعتقاد به امام زمان (عج)
در قضيه ولادت آن بزرگوار و اعتقادى كه به اين حقيقت است، اگر انسان در دو ناحيه و در دو جهت جستوجو كند، آثار عظيمى را مشاهده مىكند؛
اول، از جهت معنوى و روحى و تقرب الى الله و جهات تكامل فردى انسان است. كسى كه اعتقاد به اين مسئله دارد، چون با مركز تفضلات الهى و نقطه اصلى و كانون شعاع رحمت حق، يك رابطه روحى برقرار مىكند، توفيق بيشترى براى برخوردارى از وسايل عروج روحى و قرب الهى الله دارد. به همين خاطر است كه اهل معنا و باطن، در توسلات معنوى خود، اين بزرگوار را مورد توجه ونظر دائمى قرار مىدهند و به آن حضرت، توسل مىجويند و توجه مىكنند. نفس پيوند قلبى و تذكر و توجه روحى به آن مظهر رحمت و قدرت و عدل حق تعالى، انسان را عروج و رشد مىدهد و وسيله پيشرفت انسان را - روحاً و معناً - فراهم مىكند.
اين، يك ميدان وسيعى است. هر كسى كه در باطن و قلب و دل و جان خود، بااين بزرگوار مرتبط باشد، بهره خودش را خواهد برد؛ البته توجه به كانون نور، بايد توجه حقيقى باشد. لقلقه زبان در اين زمينه، تأثير چندانى ندارد. اگر انسان، روحاً متوجه و متوسل شد و معرفت كافى براى خود به وجود آورد، بهره خودش را خواهد برد. اين، يك ميدان فردى و تكامل شخصى و معنوى است.
جهت و وجه دوم، عبارت است از ميدان زندگى اجتماعى و عمومى و آن چه مربوط به سرنوشت بشر و ملتهاست. در اين زمينه، اعتقاد به قضيه مهدى و موضوع ظهور و فرج و انتظار، گنجينه عظيمى است كه ملتها مىتوانند از آن بهرههاى فراوانى ببرند. شما كشتىاى را در يك درياى طوفانى فرض كنيد. اگر كسانى كه در اين كشتى هستند، عقيده داشته باشند كه اطراف آنها تا هزار فرسنگ، هيچ ساحلى وجود ندارد و آب و نان و وسايل حركت اندكى داشته باشند، كسانى كه در اين كشتى هستند، چه كار مىكنند؟ آيا هيچ تصور مىشود كه اينها براى آن كه حركت كنند و كشتى را پيش ببرند، تلاشى بكنند؟ نه، چون به نظر خودشان، مرگشان حتمى است. وقتى انسان مرگش حتمى است، ديگر چه حركت و تلاشى بايد بكند؟ اميد و افقى وجود ندارد.
يكى از كارهايى كه مىتوانند انجام دهند، اين است كه در اين مجموعه كوچك، هر كس به كار خودش سرگرم شود. آن كس كه اهل آرام مردن است، بخوابد تا بميرد و آن كه اهل تجاوز به ديگران است، حق ديگران را بگيرد تا آن كه چند ساعتى بيشتر زنده بماند. طور ديگر هم اين است كه كسانى كه در همين كشتى هستند، يقين داشته باشند و بدانند كه در نزديكى آنها ساحلى وجود دارد؛ حالا اگر دور يا نزديك است و چه قدر كار دارند تا به آن جا برسند، معلوم نيست؛ اما قطعاً ساحلى كه در دسترس آنهاست، وجود دارد. اين افراد، چه كار مىكنند؟ اينها تلاش مىكنند كه خود را به آن ساحل برسانند و اگر يك ساعت هم به آنها وقت داده بشود، از آن يك ساعت، براى حركت و تلاش صحيح و جهت دار، استفاده خواهند كرد و فكرشان را روى هم خواهند ريخت و تلاششان را يكى خواهند كرد تا شايد بتوانند خود را به آن ساحل برسانند.
اميد، چنين نقشى دارد؛ همين قدر كه اميدى در دل انسان به وجود آمد، مرگ، بالهاى خود را جمع مىكند و كنار مىرود. اميد، موجب مىشود انسان تلاش و حركت كند؛ پيش ببرد؛ مبارزه كند و زنده بماند. فرض كنيد ملتى در زير سلطه ظالمانه قدرت مسلطى قرار دارد و هيچ اميدى هم ندارد؛ اين ملت، مجبور است تسليم بشود. اگر تسليم نشد، كارهاى كور و بىجهتى انجام مىدهد؛ اما اگر اين ملت و جماعت، اميدى در دلشان باشد و بدانند كه عاقبت خوبى حتماً وجود دارد، اينها چه مىكنند؟
طبيعى است كه مبارزه خواهند كرد و مبارزه را نظم خواهند داد و اگر مانعى در راه مبارزه وجود داشته باشد، او را برطرف خواهند كرد.
بشريت در طول تاريخ و در حيات اجتماعى، مثل همان سرنشينان يك كشتى طوفان زده، هميشه گرفتار مشكلاتى از سوى قدرتمندان و ستمگران و قوىدستان و مسلطين بر امور انسانهاى مظلوم بوده است.
اميد، موجب مىشود كه انسان مبارزه كند و راه را باز نمايد و پيش برود. وقتى به شما مىگويند انتظار بكشيد، يعنى اين وضعيتى كه امروز شما را رنج مىدهد و دلتان را به درد مىآورد، ابدى نيست و تمام خواهد شد.
ببينيد چه قدر انسان حيات و نشاط پيدا مىكند. اين، نقش اعتقاد به امام زمان صلواتاللهعليه است. اين، نقش اعتقاد به مهدى موعود مىباشد. اين عقيده است كه شيعه را تا امروز، از آن همه پيچ و خمهاى عجيب و غريبى كه در سر راهش قرار داده بودند، عبور داده است و امروز بحمدالله عزت و پرچم سربلندى اسلام و قرآن، در دست شما ملت مسلمان و شيعه ايران است. هر جا كه چنين اعتقادى باشد، همين اميد و مبارزه وجود دارد.
پىنوشت:
1. مقام معظم رهبرى، حضرت آيةالله خامنهاى، حديث ولايت، ج 6، ص 274-272.
2. توبه، آيه 118.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}